نوشته شده توسط : سفير

به غضنفر میگن یه جمله بساز که توش آب باشه. میگه: لوله

--------------------------------------------------------------------------------

یارو بچه اش گم میشه زنش میگه: مرد بچمون گم شده برو دنبالش

یارو میگه: ولش خانوم باد آورده رو باد میبره

--------------------------------------------------------------------------------

غضنفر با صورت باند پیچیده میاد تو خیابون، رفیقش میگه چرا اینقدر به صورتت باند پیچیدی؟

غضنفر میگه داشتم اتو میكردم تلفن زنگ زد بجای گوشی تلفن اتو رو گذاشتم دم گوشم.

رفیقش میگه پس اونور صورتت چی شده؟

غضنفر میگه تا اتو رو گذاشتم زمین تلفن دو باره زنگ زد!

--------------------------------------------------------------------------------

زن یارو به شوهرش می گه این همسایه قزوینیمون هر وقت تو نیستی میاد سراغ من.

شوهرش میگه ولش کن بابا این دیوونس هر وقت تو نیستی سراغ منم میاد.

--------------------------------------------------------------------------------

غضنفر می ره ماشینش رو بیمه کنه، آقاهه بهش می گه: خدا کنه هیچ وقت از این بیمه استفاده نکنی. غضنفر میگه: الهی تو هم از این پول خیر نبینی

--------------------------------------------------------------------------------

یه روز یه اصفهانی و یه تهرانی و یه قزوینی می میرند. آنقدر به خدا التماس می کنند تا اینکه خدا با برگشتن آنها به دنیا موافقت می کنه به شرطی که دیگه گناه نکنند و گرنه سنگ می شوند. خلاصه آنها به دنیا برمی گردند.همان اول کار تهرانیه یه دختره را میبینه و می افته دنبالش. همان دم سنگ می شه. بعد مدتی اصفهانیه یه 5 تومانی روی زمین می بینه خم میشه که برداره قزوینیه میگه: خاک تو سرت. هم خودت رو بدبخت کردی هم منو

--------------------------------------------------------------------------------

غضنفر عینک آفتابی میزنه میره بیرون خواهرشو میبینه میزنه زیره گوشش.. میگه: اینوقت شب بیرون چیکار میکنی؟! خواهره میگه عینکتو بردر!! عینکو بر میداره دوباره میزنه زیره گوشش میگه از دیشب تا حالا اینجا چه غلطی میکنی؟؟

--------------------------------------------------------------------------------

در خطه قهرمان پرور […] به مناسبت میلاد امام حسین به كسانی كه اسم كوچك آنها میلاد بود جایزه دادند. قرار است در نیمه شعبان امسال به شعبان ها هم جایزه بدهند.

--------------------------------------------------------------------------------

غضنفر میره رستوران میگه: غذا چی دارین؟

گارسون میگه: كاستیدگیلینكوفینوستا با لیمو!

غضنفر میگه: كاستیدگیلینكوفینوستا با چی؟؟

--------------------------------------------------------------------------------

تو جاده پلیس جلو یه ماشین رو می گیره و میگه چون از صبح اولین كسی هستی كه كمربند ایمنی بستی برنده 58 هزار تومن پول شدی. حالا می خوای باهاش چیكار كنی؟ مرد می گه: می رم گواهینامه می گیرم . زنش سریع می گه: جناب سروان این وقتی اكس می زنه پرت و پلا می گه. بچشون از اون پشت می گه: بابا نگفتم با ماشین دزدی قاچاق نكنیم؟ یه صدا از صندوق عقب می یاد: از مرز رد شدیم




:: موضوعات مرتبط: لطيفه , ,
:: بازدید از این مطلب : 315
|
امتیاز مطلب : 58
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : 27 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سفير

به غضنفر میگن سخت ترین کاره دنیا چیه؟ میگه نمکدون پر کردن. میگن چرا؟ میگه آخه سوراخش خیلی کوچیکه

--------------------------------------------------------------------------------

شاهکار ادبی غضنفر: شب بود و خورشید به روشنی می درخشید، پیرمردی جوان، یكه و تنها با خانواده اش در سكوت گوش خراش خیابان قدم زنان ایستاده بود

--------------------------------------------------------------------------------

کاش مغز داشتم و مرگ مغزی میشدم و قلبم را به تو اهداء میکردم..

(اس ام اس عاشقانه ی غضنفر!)

--------------------------------------------------------------------------------

به غضنفر میگن تو همیشه لپ لپ میخری !؟ میگه آره! بهش میگن حالا جایزه هم توش داره؟ میگه فکر نمیکنم من لپ لپ و واسه کیفیتش میخرم!

--------------------------------------------------------------------------------

غضنفر داشته سوار اتوبوس میشده رانندهه بهش میگه دستت لایه در نره! غضنفر هم میگه سرت لایه در نره!!!

--------------------------------------------------------------------------------

غضنفر زنگ می زنه فرودگاه و می گه: شیراز تا تهران چقدر راهه؟ کارمنده می گه: یه لحظه... غضنفر می گه: خیلی ممنون! و قطع می کنه

--------------------------------------------------------------------------------

غضنفر میگن کدوم حیوان همه آدم هارو میشناسه؟ میگه گوسفند میگن چرا؟ میگه آخه هرکیو میبینه میگه بهههههه!

--------------------------------------------------------------------------------

غضنفر لکنت زبون داشته بهش میگن همیشه زبونت میگیره؟ میگه نه فقط وقتی حرف میزنم

--------------------------------------------------------------------------------

غضنفر میره جهنم از پشت میله ها به یه بهشتی میگه یه لیوان آب خنک بده من. طرف میگه: نمیشه! تو هم کارای خوب میکردی تا میومدی بهشت. غضنفر میگه باشه فردا صبح که آب جوش خواستی پدرتو در میارم!!

--------------------------------------------------------------------------------

به غضنفر میگن عروسی پسرت کیه ؟ میگه: این چهارشنبه نه.. دوشنبه ی بعد!




:: موضوعات مرتبط: لطيفه , ,
:: بازدید از این مطلب : 340
|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : 27 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سفير

غضنفر میره دکتر می گه من شبا خواب می بینم با خرا فوتبال بازی می کنم. دکتر می گه بیا این قرصا رو بخور می گه: می شه از فردا بخورم امشب فیناله

--------------------------------------------------------------------------------

غضنفر زنگ میزنه به دوستش, میگه من یه تمساح گرفتم چیکار کنم؟ دوستش میگه خوب ببرش باغ وحش. فرداش دوستش زنگ میزنه میگه خوب بردیش؟ غضنفر میگه آره، امشب هم قراره ببرمش سینما

--------------------------------------------------------------------------------

غضنفر زنگ میزنه رادیو ، میگه الان صدام داره پخش میشه،میگن آره، میگه حتی تو نونوایی؟ میگن آره ،میگه اصغر نون نخر ننت خریده

--------------------------------------------------------------------------------

غضنفر یه پازل رو بعد از 3 سال تموم میکنه بهش میگن یکم زیاد طول نکشید؟ میگه نه بابا روش نوشته 5 تا 7 سال!

--------------------------------------------------------------------------------

غضنفر میگه نظرت در مورد آب چیه؟ میگه آب خیلی خوبه اگه آب نباشه ما نمیتونیم شنا کنیم و اگه نتونیم شنا کنیم خوب غرق میشیم!!

--------------------------------------------------------------------------------

غضنفر از یه یارو میپرسه آقا ساعت چنده؟ طرف میگه 3 ، غضنفر میگه وای دیوونه شدم از صبح تاحالا از هرکی میپرسم یه چیز میگه

--------------------------------------------------------------------------------

غضنفر با زنش دعواش میشه. چراغو خاموش میکنه. زنش میگه چی شده؟ میگه جواب ابلهان خاموشیست

--------------------------------------------------------------------------------

یه بنده خدایی ازدواج میکنه واسه اینکه خرجش کمتر بشه تنها میره ماه عسل

--------------------------------------------------------------------------------

به غضنفر میگن این خیابون کجا میره؟ میگه من 40 ساله تو این خیابون زندگی میکنم تا حالا ندیدم جایی بره!!!!

--------------------------------------------------------------------------------

به غضنفر میگن با صمیمیت جمله بساز. میگه : صداقت و صمیمیت پایه های اصلی یک زندگی مشترک می باشد .................. چیه !!؟ یه بارم که درست جواب داده دنبال سوژه می گردی بخندی!؟ اتفاقاً خیلی هم آدم خوبی بوده!!




:: موضوعات مرتبط: لطيفه , ,
:: بازدید از این مطلب : 344
|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : 27 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سفير

غضنفر به رفيقش ميگه : مي خوام دختر شاه رو بگيرم ! رفيقش ميگه : چرت نگو ! مگه كشكيه ؟! غضنفر ميگه : بابا من كه راضيم ، ننم هم كه راضيه ، فقط مونده شاه و دخترش !


« تعويض اسم »
شخصي شاكي ميره ثبت احوال ، ميگه : آقا اين اسم من خيلي ضايع است ، بايد حتماً عوضش كنم . كارمند ازش مي پرسه ، مگه اسمتون چيه ؟ ميگه : اصغرِ اَن چهره ! كارمند ميگه : آره خوب حق داريد ، بايد حتماً عوضش كنيد . حالا چه اسمي مي خوايد بگذاريد ؟ ميگه : اكبرِ اَن چهره !


« مخفف USA »
از غضنفر مي پرسند : مي دوني USA مخفف چيه ؟ ميگه : يوم الله سيزده آبان !


« مسابقة دوميداني »
غضنفر رفته بود تماشاي مسابقة دوميداني . وسط مسابقه از بغل دستيش مي پرسه : ببخشيد ، اينا واسه چي دارن ميدون ؟! يارو ميگه : براي اينكه به نفر اول جايزه ميدن . غضنفر كمي فكر مي كنه ، مي پرسه : پس بقيشون واسه چي دارن ميدون ؟!


« آسانسور »
غضنفر سوار آسانسور ميشه ، مي بينه نوشته : ظرفيت 12 نفر . باخودش ميگه : عجب بدبختيه ها ! حالا 11 نفر ديگه از كجا بيارم ؟!


« جام جهاني »
از غضنفر مي پرسن : به نظر شما اگه آمريكا افغانستان و عربستان رو بگيره ، به كره و چين هم حمله كُنه تكليف ايران چي ميشه ؟ غضنفر ميگه : چي ميشه نداره كه ، ايران ميره جام جهاني !


« تعداد بچه (1) »
از غضنفر مي پرسن : چند تا بچه داري ؟ 4 تا از انگشتاشو نشون ميده ، ميگه : 3 تا ! مردم تعجب ميكنن ، ميگن : بابا اينا كه 4 تاست ؟ غضنفر انگشت كوچيكشو نشون ميده ، ميگه : اين بچه همسايمونه ، ولي هميشه خونة ماست !


« تعداد بچه (2) »
از غضنفر ميپرسن چندتا بچه داري ؟ انگشت كوچيكشو نشون ميده ، ميگه : هفت تا ! مردم تعجب ميكنن ، ميگن : بابا اين كه فقط يكيه ! ميگه : آخه دادم mp3ش كردن !


« شکنجه روحي »
مي خواستن غضنفر رو شكنجه روحي بدن ، مي فرستنش تو يك اتاق گرد ، ميگن برو يك گوشه بشين !


« ساندويچ فروشي »
غضنفر بعد از بيست سال از آمريكا برمي گرده ايران و يك ساندويچ فروشي ميزنه . يارو مياد ميگه : قربون دستت ، يك ساندويچ سوسيس بده . غضنفر كه هنوز خوب از حال و هواي غرب درنيومده بود ، مي پرسه : 'تو گو' بدم ؟ يارو شاكي ميشه ، ميگه : نه مرتيكه ، تو نون بده !



« دهقان فداكار و حسين فهميده »
غضنفر تو يك شب برف و بوراني داشته از سر زمين برمي گشته خونه ، يهو مي بينه يكجا كوه ريزش كرده ، يك قطار هم داره ازون دور مياد ! خلاصه جنگي لباساشو درمياره و آتيش ميزنه ، ميره اون جلو واميسته . رانندة قطاره هم كه آتيشو مي بينه ميزنه رو ترمز و قطار واميسته . همچين كه قطار واستاد ، غضنفر يك نارنجك درمياره ، ميندازه زير قطار ، چهل پنجاه نفر آدم لت و پار ميشن ! خلاصه غضنفر رو ميگيرن ميبيرن بازجويي ، اونجا بازرس بهش ميتوپه كه : مرتيكة خر ! نه به اون لباس آتيش زدنت ، نه به اون نارنجك انداختنت ! آخه تو چه مرگت بود ؟! غضنفر ميزنه زير گريه ، ميگه : جناب سروان به خدا من از بچگي اين دهقان فداكار و حسين فهميده رو قاطي مي كردم !


« معما »
به غضنفر ميگن يه معما بگو . ميگه : اون چيه كه درازه ، زرده ، موزه ؟!


« مسابقه بيست سوالي (1) »
غضنفر ميره مسابقه بيست سوالي ، رفقاش از پشت صحنه بهش ميرسونن كه : جواب برج ايفله ، فقط تو زود نگو كه ضايع شه . خلاصه مسابقه شروع ميشه ، غضنفر ميپرسه : تو جيب جا ميگيره ؟ ميگن : نه . غضنفر ميگه : ...ها ! پس حتماٌ برج ايفله !


« مسابقه بيست سوالي (2) »
غضنفر ميره مسابقه بيست سوالي . رفقاش از پشت صحنه بهش ميرسونن كه جواب خياره ، فقط تو زود نگو كه ضايع شه . خلاصه مسابقه شروع ميشه ، غضنفر ميپرسه : تو جيب جا ميگيره ؟ ميگن : نه . غضنفر ميگه : بابا اين عجب خيار گنده ايه !


« سرقت ماشين »
ماشين غضنفر رو تو روز روشن ، جلو چشماش ميدزدن . رفيقاش ميدون دنبال ماشينه و داد ميزنن : آاااي دزد ! بگيرينش ! يهو غضنفر داد ميزنه : هيچ خودتونو ناراحت نكنيد . هيچ غلطي نميتونه بكنه ! رفيقاش واميستن ، ميپرسن : چرا ؟ غضنفر ميگه : من شمارشو برداشتم !


« كيك هفتاد طبقه »
غضنفر ميره قنادي ، ميگه : ببخشيد كيك هفتاد طبقه داريد ؟! قناد ميگه : نخير نداريم . فردا دوباره غضنفر مياد ، ميپرسه : شرمنده ، كيك هفتاد طبقه داريد ؟ باز قناد ميگه : نخير نداريم . خلاصه يك هفته تمام هر روز كار غضنفر اين بود كه بياد سراغ كيك هفتاد طبقه بگيره و قناد هم هرروز جواب ميداده كه نداريم . آخر هفته قناده با خودش ميگه : اين بابا كه مشتريه ، بذار يك كيك هفتاد طبقه براش بپزيم ، يك پول خوبي هم شب جمعه اي بزنيم به جيب . خلاصه بدبخت قناد تمام پنج شنبه و جمعه رو ميذاره يك كيك خوشگل هفتاد طبقه رديف ميكنه . شنبه اول صبح غضنفر مياد ، ميپرسه : ببخشيد ، كيك هفتاد طبقه داريد ؟! قناد با لبخند بر لب ميگه : بعله كه داريم ، خوبشم داريم ! غضنفر ميگه : قربون دستت ، 500 گرم از طبقة بيست چهارمش به ما بده !


« سقوط هواپيما »
يه هواپيما تو قبرستون سقوط ميكنه ، فردا راديو ميگه : شب گذشته يك فروند هواپيماي توپولوف در حومة شهر سقوط كرده و تا اين لحظه 34513 جسد كشف شده ! عمليات براي يافتن اجساد بقيه قربانيان همچنان ادامه دارد !


« بنفش »
از غضنفر ميپرسن بنفش چه رنگيه ؟ ميگه : قرمز ديدي ؟! آبيش !


« حيوون ، حيوونه »
غضنفر ميره خواستگاري . اسم دختر پروانه بود ولي غضنفر قاطي كرده بود ، يك بند بهش ميگفته آهو خانوم ! خلاصه وقتي دختر مياد چايي تعارف كنه ، غضنفر ميگه : دست شما درد نكنه آهو خانوم ! دختر شاكي ميشه ، ميگه : بابا اسم من پروانه ست نه آهو . غضنفر ميگه : اي بابا فرقي نداره . حيوون حيوونه ديگه !


« مهمترين بابا »
سه تا پسر با هم كل گذاشته بودند ، اولي ميگه : باباي من مهمترين آدم مملكته . دوتاي ديگه ميپرسن : مگه بابات چيكارس ؟ ميگه : باباي من رئيس جمهوره . هر قانوني كه بخواد گذاشته بشه رو بايد اول باباي من امضاء كنه . دومي ميگه : برو بابا حال نداري . باباي من عمري پوز باباي تورو ميزنه ! اوليه ميگه : مگه بابات چيكارس ؟ پسره ميگه : باباي من نماينده مجلسه . تا باباي من راي نده ، عمري قانوناي باباي تو تصويب بشن . سومي برميگرده ميگه : باباهاي شما جلوي باباي من هيچي نيستن ! اون دو تا ميپرسن : مگه بابات چيكارس ؟ پسره ميگه : باباي من پاسبونه . جلوي خيابون واميسته ، پونصد تومن ميگيره ، ميشاشه به قانون باباهاي هردوتون !


« حكومت نظامي »
حكومت نظامي بود ، سروانه به غضنفر ميگه كه تو اينجا كشيك بده ، از هفت شب به بعد هر كسي رو تو خيابون ديدي در جا بزنش . حرفش كه تموم ميشه ، تا مياد بره سوار ماشينش بشه ، ميبينه صداي گلوله اومد . برميگرده ميبينه غضنفر زده يك بدبختي رو كشته ! داد ميزنه : احمق ! الان كه تازه ساعت پنج بعد از ظهره ! غضنفر ميگه : قربان اين يه آدرسي پرسيد كه ، عمراً تا ساعت نه شب هم پيداش نميكرد !


« قطار »
غضنفر و دوستاش رفته بودن ايستگاه راه آهن . تا ميرسن ، يهو قطار حركت ميكنه . اينا هم ميدون دنبال قطار . حالا ندو كي بدو ! خلاصه بعد از هزار بدبختي ، يكيشون ميرسه به قطار و ميپره بالا و دستشو دراز ميكنه دومي رو هم سوار ميكنه ، ولي سومي بندة خدا هرچي ميدوه نميرسه . خلاصه خسته و كوفته برميگرده تو ايستگاه ، يك بابايي بهش ميگه : آقا جان چرا اينقدر خودتونو خسته كرديد ؟ قطار بعدي نيم ساعت ديگه حركت ميكنه ، واميستاديد با اون ميرفتيد . غضنفر نفس زنان ميگه : منم نميدونم ! والله من فقط قرار بود برم ، اون دوتا رفيقام اومده بودن بدرقم !


« دو دو تا »
غضنفر از شاگردش ميپرسه : دو دو تا چند تا ميشه ؟ شاگرد ميگه : شونزده تا ! غضنفر شاكي ميشه ، ميگه : دو دو تا ميشه چهارتا ، ديگه اگه خيلي بشه ، ميشه هشت تا !


« قرض سگ »
يك بابايي داشته از سر كار برميگشته خونه ، يهو ميبينه يك جمع عظيمي دارن تشييع جنازه ميكنند ، منتها يه جور عجيب غريبي . اول صف يك سري ملت دارن دو تا تابوت رو ميبرن ، بعد يك يارو مَرده با سگش راه ميره ، بعد ازون هم يك صف 500 متري ملت دارن دنبالشون ميرن . يارو كَف ميكنه ، ميره پيش جناب سگ دار ، ميگه : تسليت عرض ميكنم قربان ، خيلي شرمندم . ميشه بگيد جريان چيه ؟ يارو ميگه : والله تابوت جلوييه خانممه ، پشتيش هم مادر خانومم ، هردوشون رو ديشب اين سگم پاره پاره كرد ! مَرده ناراحت ميشه ، همينجور شروع ميكنه پشت سر يارو راه رفتن ، بعد از يك مدت برميگرده ميگه : ببخشيد من خيلي براتون متاسفم ، ميدونم الانم وقت پرسيدن اينجور سوالا نيست ، ولي ممكنه من يك شب سگ شما رو قرض بگيرم ؟! مَرده يك نگاهي بهش ميكنه ، اشاره ميكنه به 500 متر جمعيت پشت سر ، ميگه : برو ته صف !


« میله اتوبوس »
غضنفر سرش ميخوره به ميلة وسط اتوبوس ، جا به جا ولو ميشه كف اتوبوس . بعد از چند لحظه ، چشماشو باز ميكنه ميبينه ملتي كه واستادن بالا سرش ميله رو گرفتند . ميگه : ولش كنين ببينم چي ميگه !


« سقوط »
غضنفر از طبقه صدم يه ساختمون مي پره پايين . به طبقه پنجاهم كه ميرسه ميگه : خب الحمدالله تا اينجاش كه بخير گذشت !


« بچه دوقلو »
زن غضنفر دو قلو ميزاد ، غضنفر ميره صورت حساب بيمارستان رو حساب كنه ، به يارو ميگه : حاج آقا ارزون حساب كن هردوشو ببرم !


« هزيون »
زن غضنفر آپانديسش رو عمل كرده بود . بعد از عمل شوهرش مياد ملاقاتش . منتها زنه هنوز خوب بهوش نيومده بوده و داشته زير لب هزيون مي گفته : احمق ... بي شعور ... عوضي ! يك دكتري داشته از اتاق رد ميشده ، ميگه : خوب به سلامتي مثل اينكه خانمتون به هوش اومده و داره باهاتون حرف ميزنه !


« معماي عجيب »
به غضنفر ميگن يك معما بگو . ميگه اون چيه كه زمستونا خونه رو گرم ميكنه تابستونا بالاي درختو ؟! يارو هرچي فكر ميكنه جوابشو پيدا نميكنه . ميگه : نميدونم ، حالا بگو چيه ؟ غضنفر ميگه : بخاري ! يارو كَف مي كنه ، ميگه : باباجان بخاري زمستونا خونه رو گرم ميكنه ولي تابستونا چه جوري بالاي درختو گرم مي كنه ؟ غضنفر ميگه : بخاري خودمه دوست دارم بذارمش بالاي درخت.



:: موضوعات مرتبط: لطيفه , ,
:: بازدید از این مطلب : 347
|
امتیاز مطلب : 67
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : 27 تير 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد